به مناسبت میلاد امام رضا علیه السلام
رضا(ع)که نور خداست
امام هشتم ماست
رئوف و مهربونه
دردامونو میدونه
میکنه ما رو دعوت
میریم مشهد زیارت
اونجا مثل بهشته
پر شده از فرشته
با پدر و مادرم
وقتی که میریم حرم
کنار در میمونیم
اذن دخول میخونیم
دست میذاریم رو سینه
به اون ماه مدینه
با ادب و احترام
میگیم به آقا سلام
قربون قبر پاکت
چه عطری داره خاکت
کاشکی میشد که من هم
اینجا کبوتر بشم
پر بکشم تا خدا
توی حریم رضا(ع)
………………………………………
غرق نور است وطلا
گنبد زرد رضا
بوی گل ، بوی گلاب
می رسد از همه جا
مثل یک خورشید است
می درخشد از دور
شده از این خورشید
شهر مشهد پر نور
چشم ها خیره به او
قلب ها غرق دعاست
بر لب پیر وجوان
یا رضا رضا رضاست
ای خدا کاش که من
یک کبوتر بودم
روی این گنبد زرد
شاد می آسودم
می زدم بال وپری
دور تا دور حرم
از دلم پر می زد
ماتم و غصه وغم
………………………………………
یه گنبد طلایی یه آسمون صداقت
پنجره های فولاد دستای استجابت
یه گنبد و یه بارگاه ستاره ها دور ماه
شفا می ده به مردم یه مرد خوب و آگاه
زیارتش که کردی با عشق و با طهارت
نشون میده به دوستاش یه عالمه کرامت
از راه دور با شادی با اون دلای کوچک
همه می گیم رضا جان تولدت مبارک
………………………………………
خدای خوب و دانا
یه هدیه داده به ما
قطعه ای از آسمان
قرار داده تو ایران
یه گنبد پر از نور
که می درخشه از دور
یه بارگاه زیبا
یک حرم باصفا
قبر امام هشتم
پناهگاه مردم
کبوترای بسیار
تو صحن و روی دیوار
پر می زنن به سرعت
گویا می رن زیارت
گنبدو که می بینن
یواش یواش می شینن
………………………………………
وقتی که می روم
با مادرم ، حرم
احساس می کنم
من هم کبوترم
جای دو دست من
دیگر دو تا پر است
انگار اسم من
دیگر کبوتر است
یک حوض آفتاب
یک گنبد طلا
پیچیده توی صحن
عطر فرشته ها
با این که دست من
در دست مادر است
اما وجود من
یک جای دیگر است…
حمید هنر جو
………………………………………
آقای مهربانی!
آقا امام هشتم!
می خواستم بگویم
اول سلام! دوم:
از مادرم شنیدم
همسایه کناری
آن پیرمرد خوش رو
راننده سواری
یک روز توی کوچه
بابا به او رسیده
یک ربع مانده پیشش
درد دلش شنیده
او گفته توی عمرش
مشهد نرفته انگار
حتی برای یک روز!
حتی برای یک بار!
خیلی دلش گرفته
اصلا حرم ندیده!
حتما شما شنیدی
هی آه می کشیده!
ماشین او خراب است
پول سفر ندارد
سال گذشته می خواست
پابوستان بیاید
قسمت نشد برایش
این بار قسمتش کن
لطفا به مشهد خود
امسال دعوتش کن
………………………………………
