امسال جشن روزه اولی ها را سپردند دست کبوترانه ! از شما چه پنهان ، خبر جشن دیرتر از آنچه فکرش را می کردیم به دستمان رسید. کار بسیار بود و زمان اندک . اما کسی که به نامش ، به یادش و به عشقش از همان ابتدا آغاز کردیم و ماندیم و ادامه دادیم ، رئوف تر از آن بود که دست عنایتش را از سرمان کوتاه کند .
و ما دست در دست هم آغاز کردیم .
هرکس کاری می کرد و سعی داشت تا بهترین ها را پیشبرد کارها ارائه کند .
کادر اجرایی شروع به کار کردند .
نمایشنامه نوشتند و ساعتها تمرین کردند …
سالن را تزئین کردند
کارتهای دعوت را بین روزه اولی ها قسمت کردند
و بی صبرانه به انتظار روز موعود نشستند .
کسی فکرش را هم نمیکرد که سالن اینقدر پر شود که گاهی برای نشستن میهمانانمان جا کم بیاوریم و به سراغ نیمکت های سالن انتظار برویم !
عمو قناد مجری برنامه بود .
و باز هم مثل همیشه دو یار جدا نشدنی قصه های کبوترانه ، عمو جعفری و عمو نواب ( قلک) با اجرای نمایش “گنج” شادی و خنده را به سالن و جشن و دل های کودکان دعوت کردند .