دویدم و دویدم۱
دویدم و دویدم۱
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
کنار چشمه آب یه مشک خالی دیدم
مشک دادم به چشمه چشمه به من آب داد
آب و دادم به زمین زمین به من لاله داد
لاله به رنگ خونه تو گوش من می خونه
(این قسمت می تونه سینه زنی انجام بشه)
حسین حسین غریبه
تشنه ولی شهیده
حسین حسین حسین جان
حسین حسین حسین جان
دویدم و دویدم۲
دویدم و دویدم۲
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی لبهای تشنه دیدم
یه باغبون خسته با یک دل شکسته
کنار آب خسته زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه اگه طاقت بیاره
عموجونش تو راهه آهای آهای ستاره
یه دختر سه ساله خواب باباشو دیده
اشک میریزه میناله امام مظلوم من
کاشکی کنارت بودم وقتی که تنها موندی
رفیق راهت بودم
دویدم و دویدم۳
دویدم و دویدم۳
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا
شهر امام حسینه امام سوم ما
کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم
دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم
حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم
نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم
ما مرد کارزاریم اما امام نداریم
اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم
وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد
تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد
تیرها! ای تیرها!
تیرها! ای تیرها!
تیرها! ای تیرها!
نرم و بازیگوش از من بگذرید
مثل باران، مثل آه
از گلو و سینه و تن بگذرید
ناگهان تیری وزید
خون گرمی در هوا فواره زد
یک سوال سرخ بود
آمد و خود را به قلبی پاره زد
ظهر بود و آسمان
طرحی از داغ و دریغ و درد بود
توی آن، خورشید نیز
مثل یک مُرده کبود و سرد بود.
امام حسین (ع)
امام حسین (ع)
خیلی ها میشناسنش و وقتی که اسم اون میاد
غم تو دلاشون میشینه دوستش دارن خیلی زیاد
وقتی کسی تشنه میشه وقتی کسی آب میخواد
وقتی که سیراب میشه فقط یه اسم یادش میاد
بهش میگن امام حسین امام خوب و مهربون
امامی که بچه هاشو هدیه داده به آسمون
امامی که بچه هاشو هدیه داده به آسمون
کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم
تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم
کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم
تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم
امامی که گفته روی حق کسی پا نذارید
رفیق نیمه راه نشیم هیچ کسو تنها نذاریم
وقتی شنیدم که امام واسه خدا جونشو داد
بدجوری عاشقش شدم چطور بگم خیلی زیاد
بدجوری عاشقش شدم چطور بگم خیلی زیاد
کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم
تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم
کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم
تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم
امام سوم ما
امام سوم ما
امام سوم ما که مشهوره تو دنیا
با ظالمان می جنگید با مظلومان میخندید
قرآن زیاد میخونده تو سختیها نمونده
گشته توی کربلا شهید راه خدا
توصیه کرده به ما آقای خوب دنیا
امر به معروف کنید کمک به مظلوم کنید
وقتی که آب میخوریم سلام میدیم به آقا
بچههای حسینی آب میخورید؟ بفرما
کودکی که پر کشید و رفت
کودکی که پر کشید و رفت
کودکی که پر کشید و رفت خالی است جای کوچکش
خاک کربلا همیشه ماند تشنهی صدای کوچکش
داشت غربتی همیشگی چشم آشنای کوچکش
توی ذهن کربلا هنوز مانده ردّپای کوچکش
حرفهای او بزرگ بود مثل دستهای کوچکش
ناخدای قلبهای ماست قلب با خدای کوچکش
زینب که بوده ؟
زینب که بوده ؟
زینب که بوده ؟ دختر زهرا بوده پرستار در دشتُ صحرا
زینب که بوده ؟ یار یتیمان اُسوهی صبرُ مظهر ایمان
زینب که بوده ؟ معنای یک زن آتش زده او بر قلب دشمن
زینب که بوده ؟ برای جهان نوری خدائی نوری زیزدان
شاعر : اکرم خیبری
غربت و غم می باره از آسمون
غربت و غم می باره از آسمون
غربت و غم می باره از آسمون قد تموم دونههای بارون
تو کوچهها بوی محرم مییاد ادور دورا حضرت آدم مییاد
یکی یکی میان به دنبال هم فرشتهها برای سوگ و ماتم
نشسه غم رو سینههای مردم آتیش گرفته خوشههای گندم
پرچمای سیاه هوایی شدن عشقای ساده هم خدایی شدن
هرکی میبینی یا حسین میخونه امام حسین و از خودش میدونه
نام حسین هنوز چقد غریبه هرچی بگی امام حسین نجیبه
غریبی امام حسین ساده نیس هرکی با او نباشه آزاده نیس
کربلا رو با آب و تاب شناختیم با گریه و قحطی آب شناختیم
امام حسین تشنه دریا نبود عباس او فقط یه سقا نبود
دس بزنه به هرچی دریا میشه تموم درهای خدا وامیشه
در بین راه کربلا
در بین راه کربلا
در بین راه کربلا در سفر پر از بلا
یار وفادار حسین یاور و غمخوار حسین
فرزند پاک لیلا اینجوری گفت به مولا:
“علیِّ اکبرم من شِبه پیمبرم من
ترسی به دل ندارم زادهی حیدرم من
چون که به راه حقم از همه بهترم من”
تا سراغ تو را گرفت دلم
تا سراغ تو را گرفت دلم
تا سراغ تو را گرفت دلم رنگ و بوی دعا گرفت دلم
با خدا از غریبیات گفتم غُصّه کربلا گرفت دلم
گوشهای ماندم اشک افشاندم دیدی آخر عزا گرفت دلم؟
باز با یاد تو دلم پر زد چون دل نینوا گرفت دلم
مشک در دستو، پای در شن زار خبر از تشنهها گرفت دلم
عاقبت در کنار گلهایت بوی پروانه را گرفت دلم
خواستم تا به گل دهم آبی زخمی از نیزهها گرفت دلم
آه، گلدان دل ترک برداشت روی دست تو جا گرفت دلم
کاش حرفم فقط خیال نبود قُمری دل، شکسته بال نبود
آه، آیینهها چه نمناکند قاصدکهای شعر، غمناکند
چشمهام بی درنگ میگرید روی زانوی سنگ می گریم
تو شیر مرد کربلا
تو شیر مرد کربلا
تو دشمنی با کافران تو شیر مرد کربلا
توئی که تنها رفته ای میان موج نیزه ها
توئی که با شجاعتت دادی به ما درس وفا
دستت جدا شد فکر تو بوده کنار خیمه ها
همیشه قطره های آب شرمندهاند برای تو
توئی که آسمان شده فرشی به زیر پای تو
آقای من تو رفتهای بعدش به سوی آسمان
آقا ابوالفضلم(ع) نرو در قلب من آقا بمان
شاعر : اکرم خیبری
ای حسین ای کشته دین و نماز
ای حسین ای کشته دین و نماز
ای حسین ای کشته دین و نماز بنده پاک خدای بی نیاز
ای حسین ای سرو آزاد جهان دشمن ظلم همه غارتگران
ای حسین ای بنده پاک خدا بهر قرآن کردهای جان را فدا
تو حسینی، جدّ تو پیغمبر است بر قلوب مؤمنان او رهبر است
خواستی تا دین حق یاری کنی بهر حفظ دین حق کاری کنی
ظالمان گفتند با ما یارشو با یزید و کافران همکارشو
دست رد بر سینه آنان زدی دور بودی از گناهان و بدی
در نبردی نابرابر با سپاه کافران جان خود کردی فدا ای جانِ جان
تو شهیدی زندهای پایندهای تا ابد در خاطر ما زندهای
شاعر:مهری طهماسبی دهکردی
بوی گلاب و اسفند
بوی گلاب و اسفند
پیچیده توی کوچه بوی گلاب و اسفند
خشکیده بر لب ما گلهای سرخ لبخند
ماه محرم آمد دلها چه سوگوار است
خورشید هم از این داغ غمگین و داغدار است
طیبه شامانی
باز هم ماه محرم
باز هم ماه محرم
باز هم ماه محرم آمده در کوچه ما
خانهامان امروز روضه است میدهم من چای و خرما
از رقیه از سکینه روزه میخواند و من هم
اشکهایم دانه دانه میچکد آهسته کم کم
شور شد با اشکهایم مزه حلوای شیرین
شور و شیرین قاطی هم از گلویم رفته پایین
سعیده موسوی زاده
پر به سوی کربلا
پر به سوی کربلا
صبح تا شب یک سره دوک می ریسد ننه
میگذارد زیر فرش پولهایش را همه
میشمارد وقت خواب دست رنجش را مدام
کاروان کربلا مینماید ثبت نام
یک دو هفته دیگر او میشود حاجت روا
چون کبوتر میکشد پر به سوی کربلا
بیژن شهرامی
سینه میزند بابا
سینه میزند بابا
سینه میزند بابا توی کوچه مان امشب
بسته روی پیشانی یک نوارِ «یا زینب»
فرشِ کوچکی را هم او به کوچه آورده
شمع و شربت و پرچم نذرِ بچه ها کرده
سینه می زنم من هم با شعار یا «زهرا»
اسم دسته ما هست: دخترانِ عاشورا
مهری ماهوتی
برای علی اصغر حسین (ع)
برای علی اصغر حسین (ع)
برای علی اصغر حسین (ع)
کودکی که پر کشید و رفت خالی است جای کوچکش
خاک کربلا همیشه ماند تشنهی صدای کوچکش
داشت غربتی همیشگی چشم آشنای کوچکش
توی ذهن کربلا هنوز مانده ردّپای کوچکش
حرفهای او بزرگ بود مثل دستهای کوچکش
ناخدای قلبهای ماست قلب با خدای کوچکش
یحیی علوی فرد